من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانه ی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر " خانه دوست کجاست?" فریدون مشیری
از خیاطی پر سیدند : زندگی یعنی چه؟ گفت: (دوختن پارگی های روح و دل با نخ توبه)
v از نقاشی پرسیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: (به تصویر کشیدن زیباییها با بزرگ نمایی بالا در نگاه آدم ها )
v از با غبانی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟گفت: (کاشتن بذر عشق در زمین دلها زیر نور ایمان )
v از میوه فروشی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟ گفت: (دستچین کردن خوبی ها در صندوقچه ی قلب )
v از آهنگسازی پر سیدند: زندگی یعنی چه؟ گفت: (به تصنیف در آوردن سمفونی عشق در روح و جان آدمها)
سلام خواهر عزیز سپاسگزارم
بازهم مدیون شماهستم بابت مداوای بیماری این حقیر
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
" خانه دوست کجاست?"
فریدون مشیری
سلام خواهر عزیز مخلصیم استفاده کردیم
سلام
سلام
سلام
سلام عزیز بزرگوار
خب مهم نیست دیگه...!!
بله مهم نیست...