گرچه ممکن است سطوح رنگی در واقع از یکدیگر دور باشند اما هنگامی که در یک نما در کنار یکدیگر دیده میشوند، نزدیک به هم بنظر میآیند. از این رو، همواره فعل و انفعالی بین آنها وجود دارد.
رنگهای روشن، بویژه قرمز روشن، زردهای روشن و نارنجی، توجه را جلب میکنند . اما اگر این رنگها از حالت وضوح خارج میشوند جذابیتی نخواهند داشت زیرا اگر چه چشم به طرف آنها متوجه میشود، اما نمی تواند جزئیات را ببیند. زمانی که نواحی برابری از رنگهای قوی وجود دارد، نقش ناهماهنگی بین آنها بوجود میآید، بویژه هنگامی که رنگها مکمل نباشند. از این رو، در صورت استفاده از چنین رنگهایی بهتر است که یک یا چند رنگ رقیق تر بکار رود.
اگر مدتی به یک رنگ نگاه کنید بعد از برش به نمای بعدی اثر باقیمانده از آن رنگ تا لحظاتی در ذهن شما میماند. بطور مثال، بدنبال نمایش رنگ قرمز، پسماند شبح مانندی از رنگ سبز تیره بر صفحة سیاه تلویزیون خواهید دید. بدین ترتیب بعد از نارنجی، پسماند آبی روشن دیده میشود. همچنین بعد از زرد، آبی و بعد از سبز، بنفش و بعد از آبی تصویری نارنجی متمایل به زرد دیده میشود. بنابراین باید انتظار هرگونه فعل و انفعال بین رنگهای پی در پی را داشت. این تضادمندی متوالی باعث میشود که واپیچیدگی رنگ در برشهای سریع باعث خستگی بصری شود.
رنگ و احساس بطور جدایی ناپذیر به یکدیگر مربوطند. تداعی معانی رنگها بسیار است. بطور مثال؛ قرمز با گرما، عصابیت، خشونت، هیجان، قدرت، توانایی، عشق و محبت؛ سبز با بهار، جوانی، ترس، رشد و تازگی؛ زرد با نور آفتاب، خیانت و درخشندگی و تنفر؛ و سفید با برف، ظرافت، خلوص، سردی، پاکی و تمیزی همخوانی دارد.
اگر به رنگها نگاه کنیم، ناخودآگاه احساسی از حرارت و فاصله القاء میشود و بدون توجه، حرارت و فاصلة خاصی را به آنها نسبت میدهیم. بنظر میرسد که رنگهای قرمز، زرد، نارنجی و قهوه ای گرم هستند و نواحی دارای این رنگها بزرگتر و نزدیکتر از نواحی رنگهای سرد مانند سبز و آبی به چشم میآیند. همچنین در مییابیم که رنگهای تیره تر و اشباع شده تر، نزدیکتر از رنگهای روشن تر و رقیقتر بنظر میآیند. اگر این موضوع را بطور ذهنی بررسی کنیم؛ وزن بصری یک رنگ غالباً تحت تأثیر گرمی آن است، یعنی رنگهای گرمتر ظاهراً سنگین تر از رنگهای سردتر هستند . بعبارت دیگر ، وزن یک رنگ با غلظت آن ارتباط مستقیم دارد. بــــه همین دلیل میتواند نتیجه گرفت که به هنگام ترکیب بندی و قراردادن توده های رنگی در قاب تصویر باید نواحی رنگی غلیظ را کوچک کرد و این نواحی به دلیل خصوصیت ذاتی خود میتوانند در مقابل توده های بزرگتر دارای رنگهای رقیق، ایجاد تعادل کنند.
تضادمندی همزمان رنگها (انطباق جانبی رنگ)
ظاهر هر رنگ بطور قابل ملاحظه ای متأثر از پس زمینه ای است که در آن ظاهر میشود. این جلوه به تضادمندی همزمان معروف است. بطور مثال، یک لباس سبز در مقابل پردة خاکستری نه تنها سبزتر ا زحالت معمول ظاهر میشود بلکه پس زمینة خاکستری نیز بصورت رنگ مکمل عمل میکند و گرم تر به نظر میرسد. از طرف دیگر، اگر شیء سفیدی را در محیطی سفید قرار دهید و آن را با نورهای سفید و ارغوانی روشن کنید نتیجه جالبی خواهید گرفت، سایة شیء سفید به رنگ سبز ظاهر میشود. شی مشابهی به رنگ فیروه ای در مقابل پس زمینه های رنگی مختلف گاهی روشنتر و گاهی تیره تر و شاید آبی تر یا سبزتر بنظر میرسد.