ترکیب بندی(۷)

رنگهای سرد و گرم

اگر به رنگها نگاه کنیم، ناخودآگاه احساسی از حرارت و فاصله القاء می‌شود و بدون توجه، حرارت و فاصلة خاصی را به آنها نسبت می‌دهیم. بنظر می‌رسد که رنگهای قرمز، زرد، نارنجی و قهوه ای گرم هستند و نواحی دارای این رنگها بزرگتر و نزدیکتر از نواحی رنگهای سرد مانند سبز و آبی به چشم می‌آیند. همچنین در می‌یابیم که رنگهای تیره تر و اشباع شده تر، نزدیکتر از رنگهای روشن تر و رقیقتر بنظر می‌آیند. اگر این موضوع را بطور ذهنی بررسی کنیم؛ وزن بصری یک رنگ غالباً تحت تأثیر گرمی آن است، یعنی رنگهای گرمتر ظاهراً سنگین تر از رنگهای سردتر هستند . بعبارت دیگر ، وزن یک رنگ با غلظت آن ارتباط مستقیم دارد. بــــه همین دلیل می‌تواند نتیجه گرفت که به هنگام ترکیب بندی و قراردادن توده های رنگی در قاب تصویر باید نواحی رنگی غلیظ را کوچک کرد و این نواحی به دلیل خصوصیت ذاتی خود می‌توانند در مقابل توده های بزرگتر دارای رنگهای رقیق، ایجاد تعادل کنند.

تضادمندی همزمان رنگها (انطباق جانبی رنگ)

ظاهر هر رنگ بطور قابل ملاحظه ای متأثر از پس زمینه ای است که در آن ظاهر می‌شود. این جلوه به تضادمندی همزمان معروف است. بطور مثال، یک لباس سبز در مقابل پردة خاکستری نه تنها سبزتر ا زحالت معمول ظاهر می‌شود بلکه پس زمینة خاکستری نیز بصورت رنگ مکمل عمل می‌کند و گرم تر به نظر می‌رسد. از طرف دیگر، اگر شیء سفیدی را در محیطی سفید قرار دهید و آن را با نورهای سفید و ارغوانی روشن کنید نتیجه جالبی خواهید گرفت، سایة شیء سفید به رنگ سبز ظاهر می‌شود. شی مشابهی به رنگ فیروه ای در مقابل پس زمینه های رنگی مختلف گاهی روشنتر و گاهی تیره تر و شاید آبی تر یا سبزتر بنظر می‌رسد.

هر رنگی در مقابل رنگ مکمل خود روشنتر وقوی‌تر ظاهر خواهد شد. حتی رنگمایه های خنثی مثل سفید، خاکستریها و سیاه نیز بوسیلة پس زمینه های خود تعدیل می‌شوند. هر چه پس زمینه تیره تر باشد رنگمایه های موضوع روشنتر پدیدار می‌شوند و بر عکس، نواحی دارای رنگ روشن بزرگتر به نظر می‌آیند و رنگمایه های تیره تر، سنگین تر ظاهر می‌شوند، بنابراین همه این عوامل احساس ما را از اندازه، فاصله و توازن تصویری شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهند.

ترکیب بندی (۶)

تداوم ترکیب بندی در برنامه های چند دوربینه

یکی از اشکالات همیشگی تهیه برنامه به وسیله چند دوربین این است که آرایش ترکیب بندی که از دیدگاه یک دوربین عالی به نظر می‌آید ممکن است از دید دوربین دیگر فاقد جذابیت لازم باشد. در این موارد اشکالات و ضعفهای متعددی پدید می‌آید. تصویر جدید احتمالاً فاقد همبستگی، وحدت و توازن لازم می‌شود . از طرف دیگر ممکن است تصویر جدید دارای ترکیب بندی اما بی هدف باشد؛ و شاید نقاط تاکید اشتباهی را ارائه دهد. اگر چه این مشکلات در برنامه های ساده کم است اما هنگام ضبط برنامه های پیچیده تر بسیار مزاحم خواهد بود، راه حلهای مختلفی برای اینگونه شرایط وجود دارد:

1ـ می‌توانید نماهایی که از نظر ترکیب بندی دارای اهمیت هستند، اصل قرار داده و از ضعف سایر نماها چشم پوشی کنید.

در تصویر برداری نا پیوسته می‌توانید موقعیت بازیگران ، آرایش صحنه و نورپردازی را برای هر موضوع جدید دوربین تنظیم کنید. چنین روشی اگر چه وقت گیر است و موجب بروز خطاهایی در تداوم برنامه می‌شود اما نتایج بهتری به بار می‌آورد.

موضوعها را طوری قرار دهید که با تمامی زوایای مورد نیاز مطابقت داشته باشند، مثل یک مصاحبه.

می‌توان بازیگران را در لحظة انتقال تصویر به دوربین جدید، تغییر مکان داد؛ بطور مثال مجریی که کارش با یک دوربین تمام شده است می‌تواند بطرف دوربین دیگر بچرخد و سپس عمل برش به دوربین جدید صورت گیرد.

می‌توانید ترکیب بندی نمای اول را قبل از انتقال تصویری تغییر دهید تا با ترکیب بندی نمای جدید سازگار باشد.

رنـــگ و تصــویــر

بسیاری از افراد رنگ را همانطور که هست می‌پذیرند. بطور مثال براحتی می‌پذیریم که فلان سطح دارای ته رنگ خاصی از سبز است. اما در واقع آنچه ما بعنوان سبز تعبیر می‌کنیم می‌تواندبه میزان قابل ملاحظه ای تغییر کند. عوامل بسیاری در این تغییرات نقش دارند؛ رنگ نوری که بر آن سطح می‌تابد، زاویة آن ، رنگهای مجاور و بسیاری عوامل دیگر.

جلوه های سطح

بطور کلی رنگ یک سطح هموار، خالص تر یا اشباع شده تر از رنگ یک سطح ناهموار دارای همان رنگ بنظر می‌آید؛ روشنایی چنین سطحی نیز به طرز مشخص تری با جهت نور تغییر می‌کند. بنظر می‌آید که رنگ یک سطح بر حسب کیفیت نوری که به آن می‌تابد تغییر می‌کند. مثلاً رنگ چنین سطحی در مقابل نور شدید، روشنتر و اشباع شده تر از نور پخش و پراکنده است. ممکن است یک سطح رنگی، نور را بطرف موضوعهای مجاور منعکس کند و در نتیجه صورت کسی که لباس زردی پوشیده است بر اثر نور باز تابیده از این لباس ، زرد بنظر آید.

جــزئیات رنـــگ

چشم انسان براحتی نمی‌تواند همة جزئیات رنگ را تشخیص دهد. زمانی که صحنه دارای نواحی کوچک رنگی باشد (مثلاً الگوهای کوچک یا موضوعهای در فواصل مختلف)، کیفیت رنگ خود را بیشتر از دست می‌دهد. بطوری که رنگ واقعی بعضی از آنها به سختی قابل تشخیص خواهد بود. بطور مثال چنان که نواحی رنگی، کوچک خود را بیشتر از دست می‌دهد. بطوری که رنگ واقعی بعضی از آنها به سختی قابل تشخیص خواهد بود. بطور مثال چنان که نواحی رنگی ، کوچک باشند. رنگ زرد، از خاکستری روشن متمایز نمی‌شود و ابی با خاکستری تیره اشتباه می‌شود. به همین صورت نواحی سبز روشن، سبز تیره و آبی به یکدیگر شباهت پیدا می‌کنند. سرانجام وقتی اندازة این اجزاء کاهش یابد، حتی رنگهای قرمز تیره و سبز تیره نیز از هم قابل تمیز نخواهند بود و فقط می‌توان تفاوتهایی در میزان روشنایی آنها قائل شد.(مطالب ازسینمای جوانان ایران)کپی باذکر منبع